از زمانی که انسان قادر به اندیشیدن گردید و شروع به تفکر در محیط اطراف و جهان نمود , همچنین با الهام گرفتن و اجرا نمودن رهنمودهای مدعیان شناخت او و پیامبران زمان خود ,به سیر تکاملی خود ادامه داد و بیشتر و بیشتر به محبت خدا و شناخت او علاقه مند گردید .

در این بین کسانی که مقیم کوی او و عاشقان درگاهش بودند ,جهت انسانهای جویای او و بطور کلی و مطلق یک کلمه را بیان نمودند : ˏخودشناسی ˎ

گر خدا را به جلوه می خواهی

باطن خویش را تماشا کن

انسانهای کامل زمان که شوق دیدار او را درک کرده بودند, روشهای مختلفی را بسته به نوع حرکت خود و یا رسالتشان در جهت رسیدن به این نور حقیقت و یا دریای عشق و رحمت بیان نمودند.

عرفا می گویند که این نور خدای متعال که نور اول گفته می شود , نور دوم و درجات و طبقات هفت گانه بعدی را خلق نمود یا تنزل کرد و نهایتاً به صورت مظهر صفات خداوندی در شکل مادی به این جهان هستی تبدیل گشت.
رهرو یا سالک به شخصی اطلاق می گردد که در پی کشف این حقیقت بوده و کوشش می کند تا از اصل خویش آگاه گردد .
به روش و توشه راه سالک در این مسافرت تا رسیدن به گوهره وجودی انسان که همانا تصفیه انسان از پلیدیها و منزه نمودن روح انسانی و پاک کردن زنگارها از روی آئینه دل است سلوک گفته می شود.

جناب شبستری در ابیات زیر به این مسئله اشاره نموده اند:

مسافر چون بود رهرو کدام است ؟
که را گویم که او مرد تمام است؟

دگر گفتی مسافر کیست در راه
کسی کو شد ز اصل خویش آگاه
مسافر آن بود کو بگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود
سلوکش سیر کشفی دان ز امکان
سوی واجب به ترک شین و نقصان
به عکس سیر اول در منازل
رود تا گردد او انسان کامل

دلیل اصلی خلقت و هدف آفرینش و میوه باغ ملکوت , همانا آگاهی انسانها از اصل خویش و رسیدن به آن نور درون است که به آنان انسان کامل گفته می شود.



با آرزوی توفیق -آدینه