جناب شبستری در این شعر به عظمت وجودی انسان اشاره می نمایند و انسان را با قرآن قیاس نموده و همانگونه که جهت درست شدن کتاب قرآن از ابتدا نیاز به حروف الفبا و نوشته شدن آنها و تشکیل آیه ها و سپس سوره و نهایتا کتاب قرآن می شود ، وجود انسان را در مراتب از عقل کل (که مثل حروف الفبا بوده ) و در اثر ترتیب خاص حروف و نهایتا سوره ها درست می شوند ،از عقل اول به ترتیب عوالم درست شده است و ،نهایت عقل کل بصورت انسان تجلی می نماید و این سخن را کسی می فهمد و میبیند که تجلی پیدا نموده و یا اصطلاحا به روشنائی رسیده است .

قاعده در تشبیه کتاب آفرینش به کتاب وحی:

به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است
مراتب همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی چون سوره‌ای خاص
یکی زان فاتحه و آن دیگر اخلاص
نخستین آیتش عقل کل آمد
که در وی همچو باء بسمل آمد
دوم نفس کل آمد آیت نور
که چون مصباح شد از غایت نور
سیم آیت در او شد عرش رحمان
چهارم «آیت الکرسی» همی دان
پس از وی جرمهای آسمانی است
که در وی سورهٔ سبع المثانی است
نظر کن باز در جرم عناصر
که هر یک آیتی هستند باهر
پس از عنصر بود جرم سه مولود
که نتوان کرد این آیات محدود
به آخر گشت نازل نفس انسان
که بر ناس آمد آخر ختم قرآن