خود را می جویم و تو را می یابم
الهی روزگاری تو را می جستم وخود را می یافتم ,اکنون خود را می جویم و تو را می یابم
الهی دیگرا مست شرابند من مست ساقی ,مستی ایشان فانی است و از من باقی
الهی از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و دورت پندارند ونزدیکتر از جانی
الهی ای سزای کرم ,ای نوازنده عالم ,نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم
موجود نفسهای جوانمردانی ,حاضر دلهای ذاکرانی
الهی ای مهربان فریادرس ,عزیز آن کس که او با تو یک نفس ,نفسی که آنرا حجاب نیاید از پس
الهی هر چه بی طلب به ما دادی بسزاواری ما تباه مکن ,و هرچه بجای نا کردی از نیکی بعیب ما از ما بریده مکن و هر چه سزای ما ساختی به نا سزائی ما جدا مکن.
خواجه عبدالله انصاری
الهی دیگرا مست شرابند من مست ساقی ,مستی ایشان فانی است و از من باقی
الهی از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و دورت پندارند ونزدیکتر از جانی
الهی ای سزای کرم ,ای نوازنده عالم ,نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم
موجود نفسهای جوانمردانی ,حاضر دلهای ذاکرانی
الهی ای مهربان فریادرس ,عزیز آن کس که او با تو یک نفس ,نفسی که آنرا حجاب نیاید از پس
الهی هر چه بی طلب به ما دادی بسزاواری ما تباه مکن ,و هرچه بجای نا کردی از نیکی بعیب ما از ما بریده مکن و هر چه سزای ما ساختی به نا سزائی ما جدا مکن.
خواجه عبدالله انصاری