پینوکیو، داستانی که بارها و بارها درکودکی و نو جوانی کارتونهای آن را میدیدیم وباعلاقه ای وافربه آن نگاه میکردیم.این اشتیاق وافربه دیدن این کارتون به این دلیل بود که همگی کم وبیش شیطنتهای این عروسک چوبی را درون خودبصورت آگاه یا ناخودآگاه حس میکردیم ومجذوب اشتباهات ودرس گرفتنهای پیوسته آن میشدیم ودرحین داستان با پشت گرمی که به فرشته مهربان وپدرژپتووجوجه اردک داستان ما که (تینا) بود داشتیم ,امیدواربودیم که پینوکیورا ازدرون مشکلات بوجودآمده که دراثروسوسه های روباه مکاروگربه نره گریبان گیرش شده بود خلاصی دهند.
وغافل ازآن بودیم که این داستان ، بزرگترین راز هستی وزندگی واقعی انسانها رابه نمایش گذاشته است وبدلیل سرکوب های فکری که درزمان حکمرانی کلیسا بر اروپا حاکم بود، نویسندگان فرزانه وروشن فکراقدام به بازگوئی حقایق انسانی درپس پرده ای ازرازنمودند.

پینوکیوکیست؟
این عروسک چوبی که بعد ازطی وقایع ومشکلات فراوان به کودکی با بدن انسانی مبدل میشود کیست؟
پدرژپتو وفرشته مهربان وجوجه اردک کیستند وچه نقشیدارند؟
گربه نره وروباه مکارچه جایگاهی دارند؟
این داستان ساده وکودکانه یک حقیقت بزرگ عارفانه و واقعیت زندگی را در پس پرده دار.این عروسک چوبی خیمه شب بازی که فقط با بندهائی به دست وپا قادربه حرکت است , دراثریک معجزه توسط فرشته مهربان قادربه تکلم وراه رفتن بدون نیاز به دیگران می شود ˃˃˃ که این همان معنی ((نفخت من روحی )) است که به یک تلی ازخاک دمیده شده ، وتبدیل به یک موجود زنده وقادربه تکلم و حرکت می گردد ˂˂˂.
این موجود زنده درطی سفرخود دوستان ودشمنان وهمراهانی را دارد . پدرژپتو یا همان راهنماوهادی,کسی است که همچون پدری مهربان دراین سفربا پندواندرزها ی خودسعی درهدایت پینوکیودارد ومی خواهد او را ازشرگربه نره وروباه مکار حفظ کند و نقش همان شیخ را دارد . بقول حافظ (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) .
پدرژپتوسعی دارد پینوکیورا به گوهروجودی خود وکمال هدایت کن .
گربه نره وروباه مکار,سمبل نفس آدمی است که به طور کلی غضب و شهوت میباشدودرمقابل وسوسه های آنان (تینا) که همانا عقل بیدارآدمی است باآنان به مقابله برمی خیزد وگاهی عقل وگاهی نفس دراین زورآزمایی پیروزمیشود ومسیر سرنوشت بازادامه پیدا میکند .
ودرنهایت بعدازتمام این کشمکشهاوزورآزماییها وخستگیها وتجارب بازتوسط یک معجزه که همانا اعطاء گوهر انسانی است ,پینوکیو هدایت شده وتبدیل به سمبل آدمی یاهمانا انسان کامل است ,تبدیل میگردد ((یهدی اله من یشاء))خداهرکه را بخواهد هدایت میکند.
شناخت ا وبا تکیه برعقلش نسبت به نفس وعقل وهادی اوزیاد میگرددو برنفس خود تسلط کامل پیدا کرده وبه اصطلاح نفس رام اوشده وگوهر وجودی خویش را شناخته است .
این همان سیر(الی اله)است . رسیدن به خدا وانسان کامل شدن .



با آرزوی توفیق- آدینه