رو سر بنه ببالین , تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
مائیم و موج سودا , شب تا بروز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تاتو ,هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
مائیم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو سعی کن وفا کن
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟