همه ما از بدو تولد به محیط نگاه می کنیم و در صدد شناخت اطراف خودمان هستیم و کم کم که بزرگتر شدیم و پروانه های اندیشه در افکارمان به پرواز در آمد, به دنبال تحقیق و مطالعه در می آئیم و سپس یک جهانبینی خاصی را مد نظر گرفته و در چهارچوب آن حرکت می کنیم.

سپس از ذره بین آن جهانبینی شروع به نگاه کردن به خدا و هستی و کائنات و انسان میکنیم و به سوالات مختلفی که در ذهنمون نقش می بنده , شروع به پیدا کردن جوابهائی می کنیم که در آن جهانبینی پاسخ داده شده است .
تقریبا همه ما بارهاوبارها این جمله را هم شنیدیم که در ذات خدا تفکر نکنید که گمراه می شوید و هرکس بخواهد خدا را ببیند و کائنات را درک کند باید با چشمان دیگری نگاه کند .

براستی که عقل , همانقدر که وسیله خوبی برای درک عالم ملک است و به انسان جهت درک و حل مشکلات زیستی و راهبردی کمک می کند , و می تواند به وسیله علوم عقلی در اثبات عالم ملکوت و خدا کمک کند ,از ادراک عالم ملکوت عاجز است و نه اینکه کمکی به حل موضوع نکرده , بلکه پیچیدگی موضوع را افزایش داده و خستگی و مباحثات بدون انتها به دنبال خواهد داشت .

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

مثل نگاه کردن به خورشید می مونه ,که اگر مستقیم به اون نگاه کنیم چشمان ما کور می شه و تنها یک راه داریم و اون اینه که خورشید را از توی یک آب صاف نگاه کنیم .
از سطح آب که به خورشید نگاه کنیم ,چون شدت نورش کم می شه , به چشمامون آسیب نمی رسه و دقیقا و تقریبا می تونیم به خورشید نگاه کنیم .

آّ ب صاف هم که می گویند خس و خاشاک روی اون را بردارین , یا آئینه درون را از زنگارها پاک کنید تا خورشید حقیقت را توی اون بشود نگاه کرد , دلهای ماست.

برای پیدا کردن دلمون هم باید بریم به دنبال خودشناسی .
پس هر کس بخواهد خدا را بشناسد باید خود را بشناسد .

برای جواب به تمام این سوالات باید بریم به دنبال خود شناسی وانگار دوباره به اول خط رسیدیم .چون بعد از این همه مطالعه و این طرف و اون طرف رفتن ,فهمیدیم باید خود شناسی کنیم .
آری . این آغاز مرحله دوم جستجوی ماست .

شروع به خودشناسی و پیدا کردن دل .

پس همه با هم به دنبال دلهامون می گردیم.

با آرزوی توفیق - آدینه